معنی صفرا جنبیدن
لغت نامه دهخدا
صفرا جنبیدن. [ص َ جُم ْ دَ] (مص مرکب) خشمگین شدن. به غضب آمدن: بوسهل را صفرا بجنبید و بانگ برداشت. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 181). رجوع به صفرا شود.
فرهنگ معین
(~. جُ دَ) [ع - فا.] (مص ل.) خشمگین شدن.
جنبیدن
حرکت کردن، لرزیدن. [خوانش: (جُ دَ) (مص ل.)]
حل جدول
فرهنگ فارسی هوشیار
به جوش آمدن خون خشمگین شدن (مصدر) خشگین شدن در غضب آمدن.
صفرا
(صفت) مونث اصفر زرد رنگ، زرداب. یا کیسه صفرا ء. مخزنی است غشائی در زیر کبد قرار دارد. طولش 8 تا 10 سانتیمتر و پهنایش 3 تا 4 سانتیمتر است و دارای سه قسمت تنه و قعر و گردن می باشد. صفرائی که از کبد ترشح می شود از مجرای کبدی گذشته و وسیله کانال سیستیک وارد کیسه صفرا می شود و در آن جا غلیظ شده و به تناوب وسیله مجرای کلدوک در اثنا عشر وارد می شود مخزن صفرا. یا مخزن صفرا ء. کیسه صفرا، کیسه صفرا ء کیسه زرداب، خشم غضب، هوس سودا، جامه ای که در آن خطهایی زرد باشد. یا صفرا ء بر سر زدن. تند و عصبانی شدن. یا صفرا ء به سر آمدن. اندوهگین شدن.
جنبیدن
تکان خوردن
فرهنگ عمید
فارسی به عربی
تذبذب، مهرج
واژه پیشنهادی
رقص
فارسی به آلمانی
Schu.tteln, Schwanken, Schwankern, Vibrieren [verb], Wackeln, Wedeln
معادل ابجد
490